به نام خدا
ماشینی کنار جاده متوقف شده. دو خانم در ماشین هستند. پلیس رو به راننده که داخل ماشین نشسته میکند.
پلیس: خانم تو شرایطی که توصیه میشه قرنطینه رو حفظ کنید، از خونه بیرون نیاین. شما نه تنها اومدین بیرون بلکه کورس هم گذاشتین؟ مدارک لطفا.
راننده خانم: مگه مشکلی پیش اومده سرکار؟
پلیس: خانم این چه وضع رانندگیه؟ با اون سرعت بالا مثل دیوانه ها تو جاده لایی میکشیدین…هیچ میدونید چه جریمه سنگینی داره این کارها؟! گواهینامه و مدارک ماشین لطفا
راننده خانم: اگه گواهینامه داشتم که میدادم خدمتتون.
زن دیگری که در ماشین نشسته، از ترس با دست صورتش را می پوشاند.
پلیس: گواهینامه ندارین؟
راننده خانم: فکر نکنین من آدم مسئولیتپذیری نیستم.. الان همراهم نیست چون به خاطر سرعت غیرمجاز قبلا ازم گرفتن.
پلیس: که اینطور سابقه دارین! پس مدارک ماشین رو بدین.
راننده خانم: آخه نمیتونم.
پلیس: چرا؟
راننده خانم: آخه چطور بگم؟…میشه گفت یک جوری این ماشین رو دزدیدم.
پلیس: چی؟؟؟
با حرفهایی که خانم راننده می زند؛ زن همراهش هر لحظه بیشتر از قبل می ترسد و واکنش هایی از سر ترس بروز می دهد.
راننده خانم: نمیخواستم که…مجبور بودم…میدونین بعد از اینکه اونجوری شد یعنی اون بنده خدا، صاحب ماشین منظورمه، اتفاقی به خاطر ضربهای که به سرش زدم؛ مُرد… نمیشد ماشین رو ول کنم همینجوری… ناچار شدم ماشینش رو بردارم.
پلیس نگران شده با احتیاط کمی عقب رفته و دست به سمت باتومش میبرد.
پلیس: الان دارین به ارتکاب قتل اعتراف میکنید؟
راننده خانم: البته نه این طوری که انگار آدم بیمسئولیتی باشم. من حتی نذاشتم جایی کثیف بشه. جسد رو توی چند لایه کیسه پلاستیکی پیچیدم گذاشتم صندوق عقب ماشین…اگه میخواین میتونید خودتون ببینید. حتی شاهد ماجرا رو هم با خودم اوردم.
راننده خانم به همراهش اشاره می کند. زن همراه راننده، از وحشت سر بر داشبورد ماشین می کوبد. پلیس با احتیاط چند قدم عقب میرود.
پلیس: خانم ازتون میخوام که دستاتون رو بذارین روی فرمون و از جاتون تکون نخورید.
راننده خانم: چشم
پلیس بیسیمش را درآورده و با بیسیم صحبت میکند.
پلیس: نیروی کمکی لطفا موقعیت 4686 90876
بلافاصله بعد از صحبتهای پلیس، یک پلیس دیگر آژیرکشان وارد میشود. پلیس تازه وارد بعد از پچ پچی که با پلیس اول میکند با احتیاط به ماشین نزدیک میشود. پلیس اول دورتر میایستد.
پلیس2: خانم خیلی آروم از ماشین پیاده بشین
راننده خانم: بله سرکار ..مشکلی پیش اومده؟
راننده خانم از ماشین پیاده میشود.
پلیس 2: لطفا به همین آرومی در صندوق عقب ماشین رو باز کنید.
راننده خانم در صندوق عقب رو باز میکند. پلیس 2 نگاهی به صندوق عقب میاندازد.
پلیس 2: اینکه خالیه..
راننده خانم: خالی خلافه؟
پلیس 2: نه ولی همکارم گفت که شما این ماشین رو دزدیدین و جسد مردی رو که کشتید توی صندوق عقب گذاشتین…اون خانم تو ماشین کیه؟
راننده خانم: خواهرمه جناب سروان.
پلیس 2:گواهینامه و مدارک ماشین همراتونه؟
راننده خانم: بله البته…
راننده خانم از توی کیفش مدارک را درآورده و به پلیس 2 میدهد.
زاننده خانم: مشکلی هست جناب سروان؟
پلیس 2 در حالی که متعجب است مدارک را به راننده خانم برمیگرداند.
پلیس 2: نه…ولی همکارم گفتن که گواهینامه تون ضبط شده و مدارک ندارین..
راننده خانم دستی به تاسف تکان میدهد و سوار ماشین خود میشود.
راننده خانم: واقعا که…با این اوضاع هیچ بعید نیست بگن با سرعت دیوانهواری هم رانندگی میکردم…
پلیس 2 با ناباوری به راننده و بعد به همکارش نگاه میکند.
راننده خانم: دیگه میتونم برم جناب سروان؟
پلیس که همچنان شگفتزده است فقط سر تکان می دهد. راننده خانم رو به خواهرش می کند و با صدای آهسته با او حرف می زند.
راننده خانم: ببین یکی دیگه از درسهای رانندگی اینه بدونی چه راههایی برای پیچوندن جریمه وجود داره.